English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (3626 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
untitled U بدون عنوان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
nontitle U مسابقه بدون عنوان قهرمانی
Other Matches
titles U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
title U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
eponym U عنوان دهنده عنوان مشخص
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
stbtitle U عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
title U عنوان
life peer U عنوان
life peers U عنوان
epithets U عنوان
name U عنوان
topic U عنوان
subject [topic] U عنوان
topics U عنوان ها
subjects U عنوان ها
themes U عنوان ها
head line U عنوان
ground U عنوان
epithet U عنوان
titles U عنوان
appellative U عنوان
title U عنوان
by way of remainder U به عنوان رد
headlines U عنوان
headword U عنوان
headline U عنوان
capitulary U عنوان
headings U عنوان
headwords U عنوان
caption U عنوان
captions U عنوان
heading U عنوان
rubric U عنوان
rubrics U عنوان
prints U عنوان و..
printed U عنوان و..
print U عنوان و..
titles U عنوان ها
names U عنوان ها
naturals U حرکت در عنوان
topic U عنوان سرفصل
topics U عنوان سرفصل
natural U حرکت در عنوان
the hoy f. U عنوان پاپ
superscrible U عنوان روی
captions U عنوان دادن
in a topic form U بصورت عنوان
appropriation title U عنوان اعتبار
appropriation title U عنوان سپرده
titlist U دارای عنوان
intitule U عنوان دادن به
exempli gratia [e.g.] U به عنوان مثال
for example U به عنوان مثال
honorifics U عنوان تجلیلی
honorific U عنوان تجلیلی
on loan U به عنوان قرض
surnames U لقب عنوان
guize U روبند عنوان
surname U لقب عنوان
message heading U عنوان پیام
caption U عنوان دادن
Under the title ( heading) of … U تحت عنوان ...
start of heading U شروع عنوان
head U عنوان مبحث
doctorates U عنوان دکتری
nowise U به هیچ عنوان
Distinguished . Titled. U صاحب عنوان
berths U کسب عنوان
berthing U کسب عنوان
berthed U کسب عنوان
berth U کسب عنوان
brand U عنوان تجارتی
branding U عنوان تجارتی
brands U عنوان تجارتی
heading U عنوان گذاری
exercise term U عنوان مانور
heading U عنوان سرصفحه
head U سالار عنوان
headings U عنوان گذاری
headings U عنوان سرصفحه
possessory title U عنوان مالکیت
doctorate U عنوان دکتری
rubricize U دارای عنوان قرمزکردن
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
running head U خط عنوان هرصفحه در متن
rubricate U دارای عنوان قرمزکردن
titles U واگذارکردن عنوان دادن به
clinch U کسب عنوان قهرمانی
subhead U عنوان فرعی مقاله
superscription U عنوان روی پاکت
clinching U کسب عنوان قهرمانی
streamer U عنوان چشمگیر مقاله
streamers U عنوان چشمگیر مقاله
subhead U عنوان جزء یا فرعی
title block U قسمت عنوان نامه
title page U صفحه عنوان کتاب
clinches U کسب عنوان قهرمانی
misdirection U گمراهی عنوان غلط
short title U عنوان کوتاه شده
clinched U کسب عنوان قهرمانی
title U واگذارکردن عنوان دادن به
defending shampion U مدافع عنوان قهرمانی
title U دارنده عنوان قهرمانی
challenge round U مبارزه با صاحب عنوان
lord U عنوان لردی دادن به
titles U دارنده عنوان قهرمانی
donna U عنوان مودبانه بانوان
head line U عنوان سرصفحه روزنامه
languages U برنامهای که به عنوان مترجم
language U برنامهای که به عنوان مترجم
lords U عنوان لردی دادن به
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
superscription U عنوان نوشته روی چیزی
What is the title of the book ? U عنوان این کتاب چیست ؟
dominie U عنوان کشیشان کلیسای هلند
Take it as a souvenir! U این را به عنوان سوغاتی بردار!
headings U عنوان یا نام متن در فایل
headings U سمت سینه ناو عنوان
heading U عنوان یا نام متن در فایل
residentship U اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
short title U عنوان یارمز مخفف یا کوتاه
heading U سمت سینه ناو عنوان
running title U عنوان کوچک هر یک ازصفحات کتاب
to serve as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
to function as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
letterheads U عنوان چاپی بالای کاغذ
letterhead U عنوان چاپی بالای کاغذ
to readdress a letter U عنوان نامهای را عوض کردن
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
prifixal U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
interface U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
interfaces U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
prifix U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
mercury delay line U تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
smear word U عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
pabulum U [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
keep in trust U به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
to have a title [ to be titled] U لقب دار [صاحب عنوان] بودن
hold down U نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
titleholder U صاحب سند مالکیت دارای عنوان
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
dauphin U عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
defacto recognition U به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
they call him mister U یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
He works as engineer. U او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
rematch U مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
inoperculate U بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
block U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
represents U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
He gets paid wering different hats . U به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
blocks U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
represent U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represented U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
blocked U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
Will you go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
backgrounds U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
background U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
unipolar U که به عنوان کنتررل جریان متغیر به کار می رود.
electronic U موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
Do you want to go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
an open letter U نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
gulped U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
prize courts U به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
rational number U عددی که به عنوان تقسیم دو عدد کامل نوشته میشود
initialled U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initials U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialling U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
polar U سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
macroelement U تعداد داده ها که به عنوان یک عضو در نظر گرفته می شوند
gulping U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
rent U ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد
gulps U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulp U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
The Catholic Church springs [comes] to mind as an obvious example. U کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
primary products U محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
initial U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
job U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
your reverence U عنوان کشیشان که برابر است با عناوین قدیمی ایران
jobs U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
initialed U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialing U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
Christmas comes but once a year. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
to go out U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
to date U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
redirects U فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
redirecting U فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
Recent search history Forum search
1postside
1olivine
1Social worker job is to serve everyone without any discrimaintion
1etaye namayandegi اعطای نمایندگی
1The motherboard is also often referred to as the main board.
1ماست چی معنی دارد
2In order to be interesting you have to be mean
2single gas
2single gas
1to as
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com